جلسه سوم کارگاه علم
در روایات ما بر آموختن علمِ مفید، بسیار تأکید شده است، علم غیرمفید نیز دوری کردن از آن سفارش شده است و در روایات با تعبیر زیر آمده است:
أعوذُ بِکَ من علمٍ لایَنفع
خدایا از علم غیرمفید به تو پناه میبرم .
- این علم مفید و غیرمفید چه علمی است؟
- یک علم چه خصوصیاتی باید داشته باشد؛ تا آن علم، مفید باشد؟
در جلسه پیش به نکات خوبی در این مورد اشاره گردید.
علم غیرمفید، علمی است که ما را به هدف نمیرساند. در حقیقت هر علمی در نگاه اول مفید است و بهمعنای این است که تأثیری در عالم دارد، فعلی که از فاعل سر میزند برای او یک نفعی دارد. علم مفید در زندگی ما تغییر ایجاد میکند و ما را در راستای رسیدن به هدف کمک میکند و علومی که در زندگی ما تغییر ایجاد نمیکند؛ علم غیرمفید است.
ما یکسری از علوم را داریم که واقعاً مفیدند. اگر ما بریم هر علمی را فرا بگیریم، به این نیت که نیتمان خیر است، به نظر شما درست است؟ ما قصد داریم ببینیم آیا علوم در یک چهارچوب میگنجند یا نه ؟میخواهیم محدود کنیم یا اینکه در همهی چهارچوب ها قرار میگیرند؟ آیا هر علمی مفید است یا نه؟ فعالیت امروز به این سؤالات پاسخ میدهد.
اگر این فعالیت را انجام دهیم به ما میگوید که دنبال چه علومی باشیم و دنبال چه علومی نباید باشیم؟ حتی اگر شما بگویید که من نیتم خیر است؛ چون عمر ما محدود است و جوابگوی فراگیری تمامی علوم نیست. عاقل دنبال چیزی است که برای او، بیشترین سود را داشته باشد.
◄ فعالیت اول:
در روایات ما آمده که هر حرکتی نیاز به علم دارد و بدون معرفت، نمیتوانیم کاری را انجام دهیم. علم مثل نور میماند .آیا میشود در تاریکی مطلق قدم زد؟ ما برای انجام هر کاری نیاز به علم و دانش داریم. باید بدانیم در عالم چه خبر است؟ دنبال چه باشیم؟ زیرا زندگی ما مجموعهای از حرکت هاست.
سوال:
از شما میخواهم که ببینید در فعالیتهایی که از صبح تا شب انجام میدهید، چه علومی را احتیاج دارید؟ به چه علت؟ پیش فرض خاصی و قضاوت خاصی از قبل در ذهنتان نباشد.
پاسخ افراد حاضر در کلاس:
آداب عبادت(فقه) - مهارت خانه داری- ارتباط با دیگران- استفاده از فناوری- تحلیل سیاسی و تاریخی- کنترل خشم و هیجان-ورزش- هنری- نظم- طب و تغذیه
احکام- ریاضیات- اخلاق- سبک زندگی- مباحث کلامی و عقلی- نجوم- مهارت مطالعه- مهارت انتخاب همسر و تربیت فرزند-علم انرژی هستهای، دانش کاربرد هستهای درزندگی- علم رسانه- مدیریت مصرف- مهارت مدیریت تفکر
مهارت مدیریت زمان- علم دین(قرآن)
علم ابزار است؛ خود علم هدف نیست. علم را میآموزیم، تا به هدف برسیم. مهارت زیر مجموعهی علم است ونوعی دانش محسوب میشود.
حقیقت آن چیزی است که دین به ما میگوید. ما آمدهایم تا به خدا و سعادت ابدی برسیم؛ پس باید علومی را بیاموزیم تا ما را در رسیدن به هدفمان کمک کند.(هدف خلقت)
ما برای رسیدن به خدا، باید علوم اسلامی را فراگیریم، زیرا هر مسلمانی باید تا حدی از علوم اسلامی را بداند و این یک واجب است. در درجهی دوم باید علوم مکمل را هم بدانیم، زیرا خداوند بدنی به ما داده است تا به عنوان مَرکَب، از آن برای رسیدن به هدف استفاده کنیم و باید بدانیم چگونه از این مرکب محافظت و نگهداری کنیم.
یکسری از علوم را برای ارتباط با خدا نیاز است که بدانیم. برای ارتباط با خدا، به معرفت نیاز داریم. این معرفت را از کجا باید بدست بیاوریم؟ برای آن به چه علومی احتیاج داریم؟ این علوم را میتوانیم علم دین بنامیم؛ که شامل احکام، عبادات و آداب آن میشود.(فقه)
همهی دین که فقه نیست به قرآن هم محتاجیم.
" وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ"
شایسته نیست مؤمنان همگى (بسوى میدان جهاد) کوچ کنند؛ چرا از هر گروهى از آنان، طایفهاى کوچ نمىکند (و طایفهاى در مدینه بماند)، تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت بسوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خوددارى کنند! (توبه/۱۲۲)
تمام مشاغل در بعضی از شرایط واجب میشود، اما هیچ شغلی واجب نشده است و خدا آن را طلب نکرده که همه آن را یاد بگیرند، مگر تفقه در دین.
آشنایی با علوم اسلامی پایهی کار ماست. چون هدف ما رسیدن به خداست؛ و چون این هدف با دانستن علم دین محقق میشود، باید آن را بلد باشیم.
تفقه در دین یک مفهوم عام است و به معنای آن نیست که فقط وقتمان راصرف آن کنیم و از دیگر علوم بپرهیزیم. حرکت نیاز به معرفت دارد و نمیشود آن را با تقلید انجام بدهیم.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله میفرمایند:
إنما العلمُ ثلاثه: آیه محکمه، سنه قائمه و فریضه عادِله.
علم سه قسمت است: آیهی محکم(اعتقادات)، سنت پابرجا(اخلاقیات) و فریضهی عدالتبخش(فقه).
من دوست دارم که جوانان را در حال آموختن فقه ببینم، و اگر ببینم که جوانان فقه را نمیآموزند، حتی با ادب کردن آنان، به آنها فقه را میآموزم.
در علوم عقلی، هر مسلمانی، برای اینکه بتواند در فضای عقلی خوب کار کند، نیازمند دانستن سطحی از فلسفه است، برای دانستن و درک فلسفه نیازمند دانستن سطحی از منطق خواهید بود. اگر شما منطق را ندانید و آن را نفهمید، یکسری از مطالب مغالطه را به شما میدهند و شما هم متوجه آن نخواهید شد. دانستن منطق به شما کمک میکند که حرف طرف را بفهمید که مغالطه است یا نه؟ در این صورت هم خود مصون خواهید بود وهم دیگران را متوجه آن خواهیدکرد.
اسماء خداوند و صفات او و معانی آن، همه در عرفان نظری مطرح میشوند.
تعاریف:
ادبیات عرب: برای برقراری ارتباط مستقیم با قرآن، برای درک معارف بلند قرآنی.
لغتشناسی: معانی واژگان
بلاغت: برای درک معانی واژگان قرآن و اینکه چرا در اینجا بهکار رفته است؟ آیا نمیشود واژهای دیگر را به کار برد؟ در بلاغت از استعاره، کنایه و تشبیه استفاده میشود تا غرض گوینده را، بهتر بیان کند.
فصاحت: خود کلماتی که بهکار میرود فصیح باشد و آزاردهنده نباشد.
کسانی که فلسفه را انکار یا تکفیر میکنند، بین مباحث را خلط میکنند و خودشان را از مباحث عقلی بینیاز میدانند و میگویند: با وجود روایات، ما نیازی به مباحث عقلی نداریم؛ درحالی که بزرگان، این ادعاها را رد میکنند. وقتی شما سطحی از فلسفه را بدانید، میتوانید دلایل را بررسی کنید و به درستی یا نادرستی آنها پی ببرید و دربارهی آن دلایل قضاوت کنید.
نکات
نکته اول: هر مسلمانی باید سطحی از علوم اسلامی را بداند. این سطح باید چه مقدار از آن کل باشد؟ آیا این که حداقل و کف کار را بداند کفایت میکند یا نه؟ چه قدر لازم است که بداند؟
حرکت کردن در حداقل ممکن و لب مرز حرکت کردن برای یک مسلمان بسیار خطرناک است.
ما در اسلام سه سطح داریم:
1- اسلام: سطح عمومی و حداقلی است.
2- ایمان: سطح مورد رضایت است .
3- مقربین: سطح کسانی است که گوی سبقت را در اسلام و ایمان ربودهاند و از آنها جلو زدهاند، السابقون السابقون؛ و به سطحی که مورد رضایت خداوند است، رسیدهاند. حال این سؤال پیش میآید که کدام سطح لازم وکافی است؟ سطح اسلام لازم است ولی کافی نیست، زیرا نمیتواند ما را از سقوط برهاند و امکان سقوط در آن هست. پس سطح ایمان کافی است.
نکته دوم: ارزش هر علمی به میزان وسعت وگسترهی موضوع آن علم است. تمام علوم دنیایی (علومی که موضوعش یک مطلب از مطالب دنیاست. مانند: رایانه، هستهای، گیاه شناسی و پزشکی و...) تمامی این علوم تاریخ انقضاء دارند و یک روزی تمام میشوند و با پایان دنیا نیز تاریخ آنها به سر خواهد آمد.
آیا ما نیز تاریخ انقضایی داریم؟ نه.
آیا ما تا موقع مرگمان به علوم نیاز داریم؟ نه.
آیا ما بعد از مرگمان به علوم نیاز نداریم؟ آنجا نیز ما به علوم نیاز داریم، تازه آنجا نیازمان به علم، بیشتر هم میشود.
بهترین علوم، علمی است که از لحاظ موضوع، گسترهی وسیعی داشته باشد و منحصر به دنیا نباشد و بتواند ابدیت شما را نیز، تأمین کند.
در علوم مفید، کدام یک بهتر است و باید دنبال آن باشیم؟ با توجه به عمر محدود و فراوانی علوم مفید، باید دنبال آن علمی باشیم که بیشترین سود را، به ما برساند. آیا این که فقط به دنبال علومی که بیشترین سود را دارد برویم کافی است؟ نه. ما به علوم مکمل نیز احتیاج داریم. دانستن سطحی از علوم اسلامی واجب است زیرا برای رسیدن به سعادت خود به آنها احتیاج داریم. و در کنار آن، باید علوم مکمل را به مقدار نیازمان فرا بگیریم.
إن الإنسانَ علی نفسه بصیره
هرکسی بصیر برای خودش است.
◄ فعالیت دوم:
سیستم آموزش و پرورش کشور ما از فرانسه گرفته شده است. از همان اول یعنی از ابتدایی تا کنکور و دانشگاه. به نظر شما، با توجه به فعالیت قبلی، آیا نظام آموزش و پرورش ما، توانسته است نیازهای ما را برآورده کند؟ اگر نتوانسته، راهحل چیست؟
سوال: از کدام نگاه، نگاه تصمیمساز یا تصمیمگیر؟ هر کدام را که خودتان راحت هستید.
◆ امام خامنهای میفرمایند:
شما دانشجوها تصمیمگیر نیستید، شما مسئولیت اجرایی ندارید، اما میتوانید تصمیمساز باشید، گفتمانساز باشید، وقتی یک گفتمانی را ساختید، آن موقع مسئولین مجبور خواهند بود که آن گفتمان و فرهنگ را پیاده کنند.
پاسخ افراد حاضر سر کلاس:
جای خالی روش مبارزه با نفس، فقدان نگاه توحیدی در آموزش، ارائهی مباحث نظری نه عملیاتی، عدم آموزش متناسب با نیازها، مصیبت معلمین و روش تدریس.
حفظ محوری، عدم استعدادیابی و ارزیابی غلط دانشآموز.
مثلا روانشناسی باید طبق نگاه غرب گذرانده شود و نگاه غرب به انسان، نگاهی کاملا زمینی که با ماوراء ارتباط ندارد. اقتصاد و مدیریت نیز مانند روانشناسی هستند.
از اول انقلاب دلسوزان دنبال این مسئله بودند که ما بیاییم انقلاب فرهنگی کنیم و رشتههای علوم انسانی را بومی کنیم منتها از درون جامعهی خودمان مخالفت شد، مخالفتهایی که منجر به تعطیلی کار شد. الان چند سالی است که دوباره کار راه افتاده است. تازه الانم سخت است، زیرا ما در بحث تئوریاش گیر داریم که آیا علم دینی داریم یا نه؟
ما از بس تحت بمبارانهای تبلیغاتی نامحسوس هستیم؛ که خیلی از چیزها را خودمان هم به طور ناخودآگاه پس میزنیم. این یک واقعیت است. شهید همت واقعاً یک قهرمان بوده است. چرا ما باید از معاصر درآییم؟ بعد بچههای دویست سال بعد بگویند، ما ۲۰۰سال پیش یک قهرمان به نام شهید همت داشتیم. چرا الان بچهی ما نمیفهمد که همت کیست؟ جهانآرا چه کار کرد که خرمشهر فتح شد؟ متوسلیان که بود و چه کار کرد؟ شهید چمران با آن مقام علمی بالا از آمریکا آمد ایران از ایران بلافاصله به لبنان رفت و با بچههای لبنانی هستهی مرکزی و بنای اصلی حزب الله را با امام موسی صدر پایهگذاری کرد. ما باید این محاصره را کنار بزنیم.
بزرگترین مشکل نظام آموشی ما حفظ محوری است. در تمام مدت ۱۲ سالی که در مدرسه گذرانیدیم، فقط 5 درصد از آن را به یاد داریم. از این 5 درصد چقدر به درد زندگی ما میخورد؟
حال که آسیبها را شناختیم، برای رفع این موانع ما الان باید چه کار کنیم؟
✔ راه حل:
اطلاعرسانی عمومی -تهیه و ارائهی الگو- تأسیس مدارس خاص.
ما باید به مردم گزارش دهیم و آنها را به مطالبه برانگیزیم، اطلاعرسانی باید توسط مردم صورت گیرد، پدر و مادرها باید این را از نظام بخواهند. مسلما وقتی ما یک روش غلط را رد میکنیم، به ما میگویند که درستش چیست؟ پس باید به دنبال یک الگوی درست و کاملی باشیم. برای این کار لازم است به دنبال اساتیدی باشیم که این طرح ها را با کمک آنان ارائه دهیم. وقتی طرح آماده شد و آن را به مسئولین ارائه کردیم آن طور که باید پیگیری نمیکنند. ما لازم داریم که برای تکمیل الگو آن را در جایی پیاده کنیم تا نتایج آن قابل ارائه باشد. دو روش برای این کار وجود دارد. یکی این است که بیاییم مدارس غیرانتفاعی را پیدا کنیم که این طرح را در آنجا عملی کنیم، تا مزایا و معایب آن را پیدا کنیم. دیگری افرادی دغدغهمند را پیدا کنیم که بیایند یک سری مدارس را تأسیس کنند و این طرح را در آن جا پیاده کنند و در آخر یک امتحان پایانی بگیرند و مدرک آن را به دانشآموزان بدهند.
اصلا نظام متناسب با هدف نهایی نیست.
◆ طرح یک فعالیت: باید یک لیست تهیه کنید و در آن چیزهایی را که دانستن آن برای شما حیاتی است که اگر آنها را ندانید به مشکل بر میخورید، را یادداشت کنید.
بچهی ما تاریخ بارسلونا را بهتر از تاریخ اسلام میداند، اگر بنیهی ما قوی نباشد، یک موج جدید شیطانپرستی که وارد کشور میشود کلی آدم را چپه میکند و آنان را از اعتقاداتشان برمیگرداند. زیرا این اعتقادات در ما ریشه ندوانیده است و با یک باد از این ور به ان ور میشود.
برای تشکیل جامعهی مهدوی لازم است تا به سطح آمادگی مطلوب برسیم و تا زمانی که به آن نرسیم آن جامعه تشکیل نخواهد شد. دنیا باید به حالت اضطرار برسد، که الان کم و بیش رگههایی از این اضطرار دیده میشود. الان که داشتن دین مانند نگه داشتن آتش کف دست است. هرکسی باید به میزان شعاع بردی که دارد و میتواند، کار کند، اگر بُرد این است که فقط خودت را حفظ کنی، وظیفهات فقط در قبال خودت میشود، ولی اگر میزان بُردت زیاد است که خیلی بهتر است. باید به این باور برسیم که ما در آستانهی ظهور هستیم. بنابر فرمایش علامه تهرانی ما در فجر صادق ظهوریم.
الان مکتبهایی که در دنیا وجود دارند حرفی برای گفتن ندارند. آخر حرف آنها به روابط جنسی، آزادی و همجنسگرایی است و حرف متعالی برای گفتن ندارند. اگر میبینید که پیروانی دارند به خاطر این است که حرفشان را با ابزارهای خوشگل مطرح میکنند، از آن طرف نفسانیت ما و شیطان هم هست، که باعث طرفداری از آنان میشود. اگر حرف شما با فطرت آنان تماس بگیرد، شما میتوانید آنان را قانع کنید.
_____________________________________________________________________________________________
لینک های مرتبط: