نشانه

وبلاگ اطلاع رسانی گروه دانشجویی نشانه

نشانه

وبلاگ اطلاع رسانی گروه دانشجویی نشانه

آشنایی با علم کلام

دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۵۸ ب.ظ

طرح یک شبهه:

آنچه پیامبران آورده‌اند از دو حال خارج نیست. یا 

عقل می‌فهمد: اگر عقل می‌فهمد پس نیازی به پیامبر نیست.

عقل نمی‌فهمد: اگر عقل نمی‌فهمد پس خلاف عقل است و هیچ‌کس مطلب خلاف عقل را قبول نمی کند.

= >  نتیجه: نیازی به پیامبر نداریم.

این استدلال عده‌ای به نام براهنه است. در زمان قدیم عده‌ای برای این که نیاز به پیامبر را انکار کنند استدلال بالا را می‌آوردند که براهنه نامیده می‌شدند.

نقد استدلال: عقل حداقل یکسری از موارد را متوجه می‌شود حتی مواردی را که پیامبر آورده است را می فهمد. مانند: پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند: راستگو و امانت‌دار باشید. اشکال در این قسمت نیست، در جایی است که گفته عقل نمی‌فهمد، آن را برای تمامی موارد نگفته، زیرا مواردی وجود دارد که خارج از فهم عقل است و عقل وجود آن‌ها را ثابت می‌کند. مانند مطالب فراعقلی. 

عقل می‌گوید:(( من نمی‌دانم چیست؟)) نمی‌گوید که خلاف عقل است. پس نفهمیدن عقل به معنای خلاف عقل بودن نیست. شما نفهمیدن عقل را به معنای خلاف عقل بودن گرفتید و بعد گفتید که ما قبول نمی‌کنیم درحالی که ممکن است مطلب فراعقلی باشد.

تمام نیازما به دین، ماوراء و پیامبر در حوزه‌ی فراعقلی است.

منظور از عقل در جایی که می‌گوید: ((عقل نمی‌فهمد)) کدام عقل است؟ آن عقلی که برای ما فهمیدنش آسان‌تر است، عقل برهانی است. عقل تجربی، استدلالی، ابزاری و آزمایشگاهی هیچ‌کدام موجه  نیستند، مگر در یک‌سری از شرایط خیلی خاص که آن شرایط خیلی خاص کم بوجود می‌آیند.

چرا دین آمده؟ مگر بشر عقل ندارد؟ بشر عقل دارد اما عقل بعضی از مطالب را متوجه نمی‌شود زیرا یک‌سری از مطالب فراعقلی است. دین به ما می‌گوید: اگر به زیارت والدین بروید عمرتان افزایش پیدا می‌کند، داخل کدام آزمایشگاه معتبر می‌توانیم این فرضیه (زیارت والدین) را اثبات کنیم؟ داخل کدام آزمایشگاه این فرضیه معنا دارد؟ کجا معنا دارد؟ معنا دارد، ولی معناداری او در فضایی بالاتر از فضای مادی است. این رابطه‌ای ملکوتی و جبروتی است.

زیارت والدین ◄ افزایش عمر

اگر ما مراحل استدلال صحیح را بلد باشیم، به راحتی می‌توانیم مغالطات را تشخیص دهیم و شبهات را پاسخ بدهیم.

وقتی ما بخواهیم استدلالی را برای مدعا بیاوریم باید استدلالمان مساوی با مدعا باشد. استدلال نباید اعم از مدعا باشد و یا اخس از مدعا.

یکی از مغالطه‌ها استدلال به اعم است اگر ما با آن آشنا باشیم براحتی می‌توانیم استدلال‌هایی را که برای این مغالطه به کار می‌برند را رد و نقد کنیم. این نمونه‌ای از کارکرد علم منطق است. از این مغالطات نه فقط درکلام اتفاق می‌افتد، بلکه در سایر علوم نیز رخ می‌دهد. 

بحث دین و علم یکی از مباحث روز علم کلام جدید است. سؤالات و شبهات خیلی پیچیده‌ای دارد اما اگر از طریق استدلال جواب داده شود براحتی پاسخ داده می‌شود. رابطه‌ی علم و دین نیز یکی از مباحث علم کلام است.

اشکالاتی که به استدلال براهنه وارد است، عبارتند از منظور از عقلی که نمی‌فهمد کدام عقل است؟ عقل برهانی، تجربی، استدلالی، ابزاری و آزمایشگاهی؟ این‌ها هیچ‌کدام موجه نیستند مگر در یکسری از شرایط خیلی خاص که آن شرایط خاص خیلی کم بوجود می‌آید. منظور ما از عقل، عقل زندگی است. عقل یکی از منابع استنباط احکام است.

انواع و اقسام عقل داریم (منظور روش‌های عقلی است.)

1- روش برهانی: خداوند در روایات می‌گوید: (لله علی الناس حجه حجه من ظاهر و حجه من باطن

ما عقل را برای شما حجت قرار دادیم که حجت ظاهری پیامبر است و حجت درونی عقل است.)

علم کلام

بخش‌های سه‌گانه آموزه‌های اسلامی 

عقاید ◄ آموزه‌هایی که بیانگر هست و نیست‌ها و حقایق عالم هستی است.                  

اخلاق ◄ آموزه‌هایی که بیانگر خلق و خوی‌ها، فضائل و رذائل باطنی و جوانحی است (بایدها و نبایدهای جوانحی)

احکام ◄ آموزه‌هایی که بیانگر اعمال و رفتار ظاهری و جوارحی است (بایدها و نبایدهای جوارحی)

اعتقادات مربوط به حوزه‌ی بینش‌های ماست (دیدگاه شهیدمطهری). البته تعلیمات دینی حوزه‌های دیگری نیز دارد.

سه دانش کلام، اخلاق و فقه علوم اصلی و بنیادین اسلامی هستند و بقیه دانش‌های اسلامی از قبیل ادبیات، حدیث، تفسیر و ... در خدمت این سه علم هستند.

سه دانش فوق، دانش‌های اصالی و بقیه دانش‌های اسلامی، ابزاری هستند

این سه علم فضای زندگی بشر را از نظر دین مدیریت می‌کنند و به نیازهای زندگی بشرپاسخ می‌دهند.


جایگاه برتر دانش کلام نسبت به اخلاق و فقه

سه دانش کلام، اخلاق و فقه، متناظر با ابعاد سه‌گانه وجود آدمی است:

1. بینش و اندیشه 

2. احساسات، عواطف و گرایش‌ها

3. اراده و رفتار 

بینش و اندیشه مبنای عواطف و احساسات است

عواطف و احساسات مبنای رفتار است

مبنای اصلی شخصیت انسان، بینش‌ها و اندیشه‌های اوست و هرگونه تغییر، رشد و تکاملی از این نقطه آغاز می‌گردد و به ساحت‌های دیگر سرایت می‌کند. 


تعریف علم کلام

علمی است که درباره عقاید اسلامی (آنچه از نظر اسلام باید بدان معتقد بود و ایمان داشت) بحث می‌کند به این نحو که آنها را توضیح می‌دهد، درباره آنها استدلال می‌کند و از آنها دفاع می‌کند. 

دفاع از عقاید اسلامی، دامنه ای وسیع و گسترده دارد و هر دیدگاه و نظریه‌ای که معقولیت آموزه ای از آموزه‌های اسلامی را (در سه حوزه عقاید، اخلاق و فقه) به چالش بگیرد، نقد و بررسی کند به گونه‌ای که شبهه عدم معقولیت آن آموزه دینی، برطرف گردد. 

خدشه در آموزه‌های اخلاقی و فقهی، به گونه ای عقاید اسلامی را مخدوش می‌کند. 

علم کلام همان علم عقاید است.

موضوع علم کلام

عقاید دینی در سه عرصه توصیف، استدلال و دفاع


اگر ذهن کسی نسبت به خدای متعال اقناع نشود حرف‌های خداوند را در عمل گوش نمی‌کند و مطابق او (خداوند) رفتار نمی‌کند. کسی مطیع خداوند می‌شود که ابتدا به ساکن ذهنش در مورد خداوند قانع بشود و علم کلام می‌آید که ذهن انسان را نسبت به خدا صفات خدا رفتار خدا و فعل خداوند را قانع کند.

خداشناسی بسیار مهم است. ما در مهندسی فرهنگی دنبال این هستیم که چگونه افراد سبک زندگی خود را اسلامی کنند؟ پیشنهاد ما این است که این کار باید از لایه‌ی افکار شروع شود. اگر توانستید افکار انسان‌ها را بسازید مراتب بعدیش خود به خود ساخته خواهد شد یعنی قسمت‌های بعدی خیلی سختی ندارد. مبنای اصلی شخصیت انسان همان بینش‌ها و افکار اوست.

وقتی می‌گوییم مهمترین قسمت وجود انسان افکار اوست این به معنای رد کردن بقیه ابعاد وجودی انسان نیست.

ما باید به چه چیزهایی ایمان و اعتقاد داشته باشیم؟ اعتقاد به حضور خدا، یگانگی خدا، معاد، وجود پیامبر و امام علیه السلام .

علم کلام چطوری بحث می‌کند؟ با استفاده از روش توصیف و استدلال و دفاع. منظور از دفاع چیست؟ هر چیزی که معقولیت یک آموزه‌ی دینی را زیر سؤال ببردکلام در برابرش می‌ایستد و از آن دفاع می‌کند.

ذهن ما مطالب معقول و منطقی را تصدیق می‌کند. استدلال‌ها و دفاع‌ها در علم کلام تماما معقول و منطقی است. معقول یعنی برای عقل نشان می‌دهد که این مطلب مطابق عقل است و خلاف عقل نیست‌.

نام‌های علم کلام

1. علم کلام (مشهورترین نام علم) 

2. علم اصول دین

3. علم توحید و صفات 

4. فقه اکبر (در برابر دانش احکام که فقه اصغر است) 


فایده علم کلام

برای خود متکلم:

رشد و تکامل نیروی فکر و اندیشه و صعود از مقام تقلید به مقام شامخ یقین

دستیابی به تربیت دینی در سایه رشد معرفتی و استحکام عقاید دینی

برای دیگران:

هدایت و ارشاد طالبان حقیقت به عقاید دین از طریق استدلال 

الزام دشمنان دشمنان دین از طریق نقد شبهات آنان 

برای دین:

صیانت و پاسداری از عقاید و اصول دین

برای فروع دین: 

فراهم ساختن مبنایی استوار برای دیگر علوم دینی مثل فقه و اخلاق 

کسی که در مورد علم کلام تحقیق می‌کند شناخت و اندیشه‌اش نسبت به خداوند متعال عمیق‌تر و دقیق‌تر خواهد شد و این شناخت عمیق‌تر به او کمک خواهدکرد که خداوند را بهترعبادت کند. پس محور علم کلام و تحقیق در این علم باعث رشد تربیتی دینی خود متکلم خواهد شد.

فایده برای دیگران: کلام باعث می‌شود تا ما ذهن دیگران را بتوانیم اقناع کنیم.


                                                     انواع بحث 


                            اسکاتی                                             اقناعی 


اسکاتی:

 ما در پاسخ به طرف مقابل طوری جواب می‌دهیم که طرف مقابل ساکت می‌شود و جوابی برای گفتن ندارد. در حالی که هنوز ذهنش از جواب قانع نشده است.

روش بحث اسکاتی به دلیل آن که فرد هنوز قانع نشده است و سؤال همچنان در ذهنش باقی مانده روش مناسبی برای بحث نیست. ائمه‌ی ما نیز همیشه از روش بحث اقناعی استفاده می‌کردند، حتی در مناظره با کسانی که عناد داشتند و در میدان جنگ.

ائمه علیهم السلام قبل از این که جنگ شروع شود سعی می‌کردند که طرف مقابل را ارشاد کنند، اگر قرار بود طرف هدایت شود هدایتش می‌کردند. اگر دیگر هیچ مسیری برای هدایت شخص باز نمی‌شد، آنجا بود که جنگ را شروع می‌کردند و هیچگاه آغازکننده‌ی جنگ نبودند. همیشه سعی داشتند که ذهن طرف مقابل را روشن کنند و حقیقت را برایش ملموس کنند. هیچ موقع اهل مصلحت‌طلبی داخل بحث‌های اعتقادی نبودند.


آن کسانی که شبهه دارند و شبهه را وارد می‌کنند، شبهه‌ی آن‌ها را جواب می‌دهیم. آن کسانی که طالب حقیقت هستند می‌توانیم از طریق استدلال عقاید دینی خود را برایشان توضیح دهیم 


 در واقع علم کلام مبنای اخلاق و فقه است. ما گفتیم اگر بتوانیم وجود خدا را اثبات کنیم هیچ شخصی در عمل معتقد به دستورات خداوند نمی‌شود باید اول بپذیرد که خدایی وجود دارد حکمت دارد و تمام دستوراتش از روی حکمت است تا بعد در عمل و خودش را به این دستورات وفق دهد و دستورات خداوند را عمل کند.

گاهی اوقات شبهاتی در رابطه با اخلاق و فقه بوجود می‌آید که اگر به این شبهات پاسخ داده نشود به علم کلام هم نفوذ می‌کنند و اعتقادات مهم را زیر سؤال می‌برد. مانند: چرا ارث زن نصف ارث مرد است؟ یک فقیه می‌آید قواعد ارث و شیوه‌ی محاسبه‌ی ارث را بیان می‌کند. اما علت این که چرا ارث زن نصف مرد است را بیان نمی‌کند زیرا جواب دادن به علت چنین کاری وظیفه‌ی فقیه و علم فقه نیست و بر عهده‌ی علم کلام است.

این سؤال یک سؤال فقهی است اما ریشه در علم کلام دارد و اگر پاسخ داده نشود به حوزه‌ی اعتقادات ما رسوخ می‌کند و ممکن است حکمت خداوند متعال را زیر سؤال ببرد و آن را نزد ما مخدوش کند. اگر ما در علم کلام از اینها بحث می‌کنیم این خودش یک مبناسازی برای اخلاق و فقه هم می‌شود.

مانند فقیه می‌نشیند که از آیات و روایات چه نکته‌های اعتقادی را می‌توان در آورد.


وظایف علم کلام


1. استنباط آموزه‌های اعتقادی اسلامی از منابع اسلامی (قرآن و سنت) 

1. ارائه نظام و ساختار منسجم برای آموزه‌های اعتقادی اسلام 

2. شرح و توضیح آموزه‌های اعتقادی اسلام 

3. اثبات آموزه‌های اعتقادی اسلام 

4. پاسخگوئی به شبهات


روش علم کلام برای پاسخ به مسائل اعتقادی

1) روش درون دینی: اثبات آموزه دینی با استناد به قرآن و سنّت (روش نقلی)

2) روش برون دینی: اثبات آموزه دینی با استناد به دلیل عقلی (روش عقلی) 

* هر آموزه اعتقادی که اثبات نبوت پیامبر خاتم و حجّیّت قرآن و سنت متوقف بر آن است، باید با روش برون دینی اثبات شود مثل اثبات اصل وجود خداوند

* هر آموزه اعتقادی که اثبات نبوت پیامبر خاتم و حجّیّت قرآن و سنت متوقف بر آن نیست، باید با روش درون دینی اثبات شود مثل اصل وجود معاد 

آموزه‌های دینی و اعتقادی در بسیاری ازجاها از طریق نقل (ایات و روایات) اثبات می‌شوند. منابع ما در این روش کتاب سنت و روایت می‌باشد.

فرض کنید که آموزه‌های اعتقادی ما اول از توحید شروع شود از اثبات وجود خداوند بعد صفات خداوند بعد افعال خداوند بعد همینطور جلو می‌رود تا به عدل می‌رسد بعد نبوت‌های سه‌گانه آموزه‌های اسلامی در نبوت ابتدا نبوت خاصه سپس نبوت عامه بعد امامت بعد ولایت بعد معاد بعد کیفیت معاد. اینها یک سلسله آموزه‌هایی هستند که زنجیروار به هم متصل هستند.

شما فرض کنیدکه برای یک غیرمسلمان بخواهید دروس اعتقادی را توضیح دهید. این آموزش را ازکجا شروع می‌کنید و به کجا پایان می‌دهید؟ مرحله به مرحله چگونه پیش برویم؟ چه بحثی را قبل از کدام بحث قرار بدهیم؟ چه بحثی را بعد از کدام بحث بگذاریم؟ اینها خیلی مهم است. در این که ما بتوانیم بین آموزه‌های دینی یک نظام و ساختار منسجم برقرار کنیم.

اگر می‌گوییم خدا یگانه است معنی یگانگی خدا چیست؟ خدا واحد است معنای واحد چیست؟ به عنوان مثال: واحد به معنای یکتایی خداوند است یعنی هیچ یکی در برابردو نیست. یکی تنها به معنای یکی می‌باشد.١١٢نیست. یعنی خدا هم واحد است و هم احد است را توضیح می‌دهد.

منظور از روش درون دینی و بیرون دینی چیست؟ این اصطلاح درون دینی و بیرون دینی از کجا آمده است؟ اصطلاح درون دینی مربوط به الهیات معاصر مسیحی است و از آن جا وارد علم کلام ما شده است. زیرا ادبیات الهیات ما متأثر از الهیات مسیحی بوده است.

منظور از روش درون دینی اثبات یک مطلب با استفاده از کتاب مقدس است.

منظور از روش برون دینی اثبات یک مطلب با استفاده از روش برهانی و عقلی است.

این اصطلاحات مشکلی دارند؟ زیرا در آن دین را از عقل جدا کرده‌اند.

                                                        کتاب



اجماع           منابع دینی سنت  



عقل

اجماع: اتفاق نظر علمای یک عصر روی مسئله‌ای است که در مورد ان مسئله ایه یا روایتی نداریم و عقل نیز در مورد آن به جایی نمی‌رسد ولی پشتوانه‌ی آن آیه یا حدیثی باید باشد. در نتیجه می‌توانیم بگوییم که منابع دینی ما عبارتند از: کتاب سنت و عقل. اجماع یک روش مستقل نیست.

پس هر موقع ما از عقل استفاده می‌کنیم در واقع از روش درون دینی استفاده می‌کنیم. ما روایات فراوانی در مورد برتری عقل داریم. البته منظور از عقل عقل برهانی است جایی که ما وقتی از آیات و روایات استفاده می‌کنیم را درون‌دینی بنامیم و زمانی که از عقل استفاده می‌کنیم را برون دینی بنامیم چنین تفکیکی درست نیست بلکه همه‌ی این‌ها درون دینی است. دلیل آن این است که گاهی اوقات در منابع احکام از کتاب و سنت استفاده می‌کنیم و گاهی اوقات برای یک مخاطب خاص از عقل استفاده می‌کنیم؛ بنابراین ما در واقع داریم در بین روش‌های درون‌دینی تفکیک می‌کنیم در حالی که همه‌ی این‌ها درون ‌دینی هستند. تقسیم‌بندی درست این است که بگوییم روش‌ها یا نقلی هستند و یا عقلی. همه‌ی منابع دینی در عرض هم هستند.

ما برای اثبات یک موضوع از دو طریق استدلال و شاهد و مؤید استفاده می‌کنیم.

استدلال :موضوع را از درون اثبات می‌کند.

شاهد و مؤید: با تأیید آوردن و شاهد آوردن یک موضوع را از پنجاه و یک درصد تا نود و نه درصد اثبات می‌کند.

مؤید و شاهد برحسب ظن وگمان است و درحد یقین ارزش ندارد.

اثبات آن مترتب بر پیامبرکتاب و سنت نباشد باید از کتاب و سنت و پیامبر استفاده کنیم مانند معاد. البته معاد با استفاده از روش عقلی هم اثبات می‌شود.

در کتاب‌های توحیدی اگر نگاه کنید می‌بینید که اول آن‌ها با توحید شروع می‌شود. اولین مسائل توحیدی، بحث اثبات وجود خداوند است. اثبات وجود خدا را در هیچ کتاب اعتقادی پیدا نمی‌کنیدکه با آیه و روایت اثبات کرده باشد. صفات و افعال خدا نیز با عقل اثبات می‌شود.

گستره علم کلام

گستره علم کلام در قدیم: منحصر در مسائل و آموزه‌‌های صرفا اعتقادی بود. 

گستره علم کلام امروزه: غیر از مسائل و آموزه‌های اعتقادی، شامل علوم انسانی، فلسفه‌های مضاف و علوم میان رشته‌ای نیز می‌شود. 

1. یافته‌های جدید علوم پزشکی

2. تعارض مکاتب علوم انسانی با آموزه‌های عملی اسلام در موضوعاتی مثل ارث، دیات، جهاد، تعدد زوجات

3. ظهور مکاتب جدید اخلاقی

4. رابطه دین و دنیا

5. رابطه علم و دین

6. رابطه عقل و دین

 پیشرفت‌های علمی بشر در اروپا که عمدتا در دوران قرون وسطی و مدرن اتفاق افتاد و تعارض آنها با برخی آموزه‌های دینی، زمینه‌های شکل‌گیری علمی جدید برای دفاع از آموزه‌های دینی را بوجود آورد که عبارت است از کلام جدید.

یافته‌های جدیدعلوم پزشکی گاهی اوقات با آموزه‌های دینی تعارض پیدا می‌کنند این تعارضات را باید متکلمین پاسخگو باشند. مانند: تحقیقات علوم تجربی به این نتیجه رسیدندکه وعده‌های غذایی انسان باید از سه وعده به پنج وعده برسد. درحالی که دین می‌گوید: (دو وعده غذا بخور)

صبحانه و شام بخورید، و در بین آن‌ها چیزی نخورید که اگر بخورید بدنتان فاسد می‌شود و از بین می‌رود. یکسری نظریه پردازی‌هایی درعلوم انسانی وجود داردکه با یک‌سری از توصیه‌ها و دستوالعمل‌های عملی دین سازگار نیست مانند مکاتب جدید اخلاقی مثل شیطان‌پرستان که تحت رابطه‌ی علم و دین، عقل و دین در مسیحیت وجود دارد. این‌ها مسائلی هستند تا دویست یا صد و پنجاه سال پیش چنین مسائلی وجود نداشتند البته از صد و پنجاه سال پیش در اروپا وجود داشت ولی در مسائل کلامی ما وجود نداشت و تقریبا از پنجاه سال پیش آهسته آهسته چنین مسائلی وارد می‌شود. وجود چنین مسائلی سبب شد که علمی‌ جدید درکلام به نام کلام جدید شکل گیرد

مسائل علم کلام جدید

1. خاستگاه دین: چرا بشر دین را پیگیری می‌کند؟ به چه دلیل بشری که توانسته است برای هر نیازی یک دستگاه بسازد، چرا بشر دارد دین را پیگیری می‌کند؟

2. زبان دین: قسمت عمده‌ی دینمان قرآن و حدیث است. عقل هم هست.اگر خواسته باشیم متن دین را بفهمیم چگونه باید آن را فهمید؟روش فهم متن چیست؟

3. عقل و دین: اگر عقل تجربی بشر به یک موضوعی برسد چگونه باید متوجه شد که با دین منافاتی نداشته باشد؟ اگر منافات داشت راه‌حل این برطرف کردن این منافات چیست؟

4. علم و دین

5. معنویت مدرن و دین

6. کثرت گرائی و دین

7. قلمرو دین

8. اهداف دین

9. ذاتیات دین

10. مساله شرور

11. معجزه 

مسئله شرور و معجزه ابتدا به ساکن جزء مسائل کلام قدیم بود اما پیشرفت‌های بشر باعث به سؤال رفتن مسائل شرور و معجزه شد؛ لذا علم کلام جدید از این  دو مسئله بحث می‌کند.

مسئله‌ی شرور: اتفاقاتی که در این عالم می‌‌افتد و در نظر ما این اتفاقات خیر نیست دلیل و فلسفه‌ی چنین اتفاقاتی چیست؟ مانند زلزله‌ی بم. این پدیده در ظاهر خیر نیست و هرشری موجب بی‌نظمی می‌‌شود. از این طرف در کلام قدیم اثبات می‌شود که عالم خلقت ناظر و نظمی دارد، مسئله‌ی شرور با بحث نظم عالم خلقت چگونه جمع می‌شود؟ این را کلام جدید پاسخ می‌دهد.


و من الله التوفیق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی